زینبم، زینبم، افتخارم

ماه رخشان شب‌های تارم

دخترم یک سخن با تو دارم

خیز و بنشین دمی در بر من

زینیب ای زینب ای دختر من

زینبا وارث هاجری تو

بعد من دخترم مادری تو

خانه را بانوی مهتری تو

ای فزون از فلک گوهر من


زینب ای ماه محزون خسته

میوه‌ی نخل پهلو شکسته

چون ببینی مرا زار و خسته

رحمت آری به چشم تر من


الله الله که بر من نگریی

گر بگریی به شیون نگیری

دخترم پیش دشمن نگریی

تا لرزد ز غم پیکر من


زینبا از ازل در بلایی

حیدر عرصه‌ی ابتلایی

شمسه‌ی مشرق کربلایی

دخترم، دخت نام آور من


زینبا جان فدای شکیبت

سر چو بُرَّد عدو از حبیبت

بی سر افتد به صحرا غریبت

دختر صابر مُضطَر من


زینبا من که صبح امیدم

محنت شام غربت کشیدم

دخترم جز مصیبت ندیدم

تا چه بیند گل پرپر من


زینبم حق حیدر تَبَه شد

روز سلمان و بوذر سیه شد

تاج خیرالبشر خاک ره شد

گنج و ویرانه شد افسر من


گنج و ویرانه، الله اکبر

زینبا جان تو جان حیدر

جانش از جان خود هم نکوتر

ای عزیز ز جان بهتر من


به مناسبت فاطمیه‌ی ۱۴۳۷

منبع:‌ ؟